پيام
+
شاعر سرود :
سال ها بود تو را مي کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا
ياد داري که به من مي دادي
درس آزادگي و مهر و وفا
همه کردند چرا ما نکنيم
وصف روي گل زيباي تو را
تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه
تو اگر خم نشوي تو نرود
قد رعناي تو از اين درگاه
بوي بهاران
90/12/24
غلط غو لو ت
مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پيش
به يتيمان زر و مال و به فقيران بز و ميش
ياد داري که تو را شب به سحر ميکردم
صد دعا از دل مجروح پريشان احوال
وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال
عوفي خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشي و شيوه آشوب احوال